سرکار خانم گالیا توانگر، یکی از بهترین همکارانم که ذوق ادبی زیبایی دارد . اشعارش را همیشه دوست داشته ام اما این یکی خیلی بیشتر
آقایی که تو باشی
توی جیب بارانی ات
تکه ای ابر گذاشتم
هر وقت از خشکسالی عشق
حوصله ات سر رفت
میانه فنجان قهوه بچکان
به شکل چکمه ای نو
در هوس رفتن
کنار حاشیه ها بایست
خانمی که من باشم
به شکل چتر
می آورمت به متن سرنوشت!
برای دیدن وبلاگ زیبایش اینجا کلیک رنجه کنید